29 مرداد 1400
برخیز و شست و شو کن،
با اشک خود وضو کن،
تحصیل آبرو کن،
در پیشگاه یزدان
دور افکن این ریا را
وین کبر و این هوى را
یک دم بخوان خـدا را
نظر دهید »
29 مرداد 1400
نسیم،دانه را از دوش مورچه انداخت، مورچه دوباره آن را بر دوش گرفت و به خدا گفت: گاهی اوقات یادم می رود که هستی!
کاش بیشتر نسیم بوزد….
29 مرداد 1400
خداوندا…
مگذار آنچه را که حق می دانم،
به خاطر آنچه که بد می دانند، کتمان کنم…
29 مرداد 1400
حسین جان
دلم عاقبت بخیری میخواهد
زیر سایه پرچم
میان روضه…
29 مرداد 1400
از مکه به سمت کوفه
ازمدینه تا کربلا
تا بصره
تا تمامی دنیا…
صحنه آزمونی به وسعت تاریخ گسترده بود
صحنه ای که هنوز هم چراغهایش روشن است و ما بازیگران اوییم!
باران فرو می ریزد و ما با چتر رد می شویم…
غافل از اینکه بفهمیم خاصیت باران را