امام على عليه السلام ـ در دعا ـ :
خداى من! چگونه تو را بخوانم در حالى كه نافرمانیت کرده ام!
و چگونه تو را نخوانم، در حالى كه تو را مى شناسم!
بحارالأنوار ج 94 ص121
کسانی که قالی میبافند..
یک نگاه به نقشه دارند
ویک نگاه به قالی؛
ما نیز بایدچشم به قرآن
داشته باشیم و بر اساس آن
تار و پود زندگی خود را ببافیم..
این است که قرآن میفرماید:
{ یا یحیی خذ الکتاب بقوه
و آتیناه الحکم صبیاً }
“خذ الکتاب” یعنی کتاب را بگیر؛
یعنی بینقشه نباش… !!
«سوره مریم»
(استادرنجبر)
شهید باکری، شهرداری که رفتگر شد!
اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار اورمیه
در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم.
زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.
اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن، رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود.
سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گفت:
بطری وقتی پر است و می خواهی خالی اش کنی خمش می کنی، هرچه خم شود، خالی تر می شود اگر کاملاً رو به زمین گرفته شود، سریع تر خالی می شود! دل آدم هم همینطور است…
گاهی وقت ها پر می شود از غم، از غصه از حرفها و طعنه های دیگران! قرآن میگوید:
هرگاه که دلت پُر شد از غم و غصه ها، خم شو و به خاک بیفت. این نسخه ایست که خداوند برای پیامبرش پیچیده است:
ما قطعــاً می دانیم و اطلاع داریم… دلت می گیرد به خاطر حرفهایی که می زنند «سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن» حجر_آیه «98»