دلتنگم…
خسته ام…
تکه تکه ام…
و با همین تکه های قلبم دوستت دارم مولای من
با همین بریدگی های روحم از سر دویدن ها و
نرسیدن ها …
با تمام نطلبیدن ها…
امید برای کسی که تا به حال زائرت نشده سوخت؛
دود شد …
قسمت ما این بود؟…
حکمتت چیست؟
تمام سال های عمرم مرا به وصالت نرساندی و
چشم انتظار سال های بعدی عمر گذاشتی!
و حالا هم در حسرت فراقت قلبم را گداختی!…
خوشا بحال کسانی که با اشکی برسیمایشان،خاطره هاشان را ورق میزنند…
مولای من،منکه خاطره ای ندارم چه کنم
فقط اشک هایم جاری میشود ودر خاطرم پیاده روی اربعین را تصور میکنم…
تصور میکنم…
که با کوله باری از گناه و با پاهایی لرزان به طرف حرمت راهی میشوم…
چای کنارراه عشق را برایم تعارف میکنند…
عَلَم در دستان من باایل و تبارم راهی عشق میشوم…
این چه عشقی است که در دل من غلیان میکند…
معشوق من؛ مولای من!
این تکه های قلب های شکسته را میخری؟!
میشود کربلا را روزی مان قائل شوی؟!!
روی سنگ قبرم بنویسید
در حسرت حرم سوخت…
در خدمت پدر و مادر باش
جوانی به محضر رسول خدا (ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! خیلی مایلم در راه خدا بجنگم. حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن؛ اگر کشته شوی زنده و جاوید خواهی بود و از نعمت های بهشتی بهره مند می شوی و اگر بمیری، اجر تو با خداست. چنانچه زنده برگردی، گناهانت بخشیده شده و مانند روزی که از مادر متولد شدی، از گناه پاک می گردی. جوان عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم پیر شده اند و می گویند: ما به تو انس گرفته ایم و راضی نیستند من به جبهه بروم.
پیامبر (ص) فرمود: در محضر پدر و مادرت باش. سوگند به آفریدگارم! یک شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن، بهتر از یک سال جهاد در جبهه جنگ است. ( البته در صورتی که جهاد واجب عینی نباشد بلکه واجب کفائی باشد )
بحارالأنوار ، جلد 52/74
چقدر بخدا بدهکاریم؟؟؟
بعد از اینکه یک مرد 93 ساله در ایتالیا از بیمارستان مرخص می شود، به او گفته شد که هزینه یک روز ونتیلاتور (دستگاه تنفّس مصنوعی) بیمارستان را بپردازد. پیرمرد به گریه افتاد. پزشکان به او دلداری دارند تا بخاطر صورتحساب بیمارستان گریه نکند. ولی آنچه پیرمرد در جواب گفت، همه پزشکان را گریه انداخت
پیرمرد گفت: “من به خاطر پولی که باید بپردازم گریه نمی کنم. تمام پول را خواهم پرداخت.” گریه من بخاطر آن است که 93 سال هوای خدا را مجانی تنفس کردم، و هرگز پولی نپرداختم. در حالیکه برای استفاده از دستگاه ونتیلاتور در بیمارستان به مدت یک روز باید اینهمه بپردازم. آیا می دانید چقدر به خدا مدیون هستم؟ من قبلاً خدا را شکر نمی کردم” سخنان آن پیر مرد ارزش تأمل دارد. وقتی هوا را بدون درد و بیماری آزادانه تنفس می کنیم، هیچ کس هوا را جدی نمی گیرد.
این داستان ما را به یاد درسی از گلستان سعدی انداخت: «منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب…»
حاج آقا مجتبی تهرانی(ره) :
در روایات آمده است که اگر در حق کسانی که به شما بدی کردند دعا کنید، خداوند چندین برابر آن چیزی که خواستید را برای خودتان مستجاب میکند.