یه_سلام_دوباره
براے کسایے که
قلبشون کبوتر حــــرمه
کسایے که
دلشون با اسم امام مهربون آروم مےگیره
عاشقانه و با شوق،
زمزمه کن صلوات خاصه امام رضا (ع) رو:
اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ
عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري
الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل
ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ
خادم_میگہ
زِندگیاتونُ وَقفِ امامزَمان کنین …
وَقفِ جِبههی فَرهَنگے…
وَقفِ ظُهور…
وَقتے زِندگیاتون اینشِکلے شه
مَجبور میشین ڪه گُناه نَڪُنید…
وَ وَقتیم ڪه گُناههاتون ڪَمتر شُد
دَریچهاۍ از حَقایق بِه روتون باز میشه
اونوَقته ڪه میشین شَبیهِ شُهداء
.
“خاطراتطنزجبهہ”
یکبار سعید خیلے از بچہها کار کشید…
فرمانده دستہ بود
شب برایش جشن پتو گرفتند…
حسابے کتکش زدند
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!
سعید هم نامردی نکرد، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت #نماز صبح، اذان گفت…
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند… بیدارشان کرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟
گفتند : ما نماز خواندیم..!
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برایِ نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح..!
شهیدسعیدشاهدی
شادیروحشانصلوات
بانومیدانم
بارها پیش آمده که تنها چادرے توی خیابان بوده اے•••
و احساس غربت کرده اے•••
این روزها خیلۍ غریب شده این یادگار مظلوم حضرت زهرا(س)،اما فراموشت نشود ممکن است با این حجابت دلےرا آرام کنی•••
ممکن است از آن طرف خیابان تو را ببیند و لبخند بزند •••
⚘امام زمان(عج)⚘را میگویم.
همه نگاه هاے مردم دنیــا به فداۍ یک نگاه و یک لبخند قشنگ
{طُ}… یاصاحب_الزمان(عج)•••
خیالت راحت آقاجانم من چادرم را هر روز محکم تر از قبل میگیرم•••
باچادرم_تمام_قدایستاده_ام