کودک کہ بودم، گاهے احساس مےکردم عروسکهایم چیزے کم دارند! راستش دوست داشتم خانومتر شوند و خانوم بودن را در نیمهبرهنه بودنشان نمےدیدم!!
از این رو مدام در کمد مادرم دنبال تکه پارچههایے مےگشتم کہ بتوانم با آنها عروسکهایم را بپوشانم و برایشان چادر و روسرے تهیہ کنم…
از کودکے باور داشتم هر چہ پوشش یک زن کاملتر شود او با شخصیتتر و بہ قول خودم خااانوومتر مےشود این را از شخصیت خانم معلمهاے باحجاب مدرسہام دریافتم…
خانم معلمهاے باحجابے کہ مهربانے از وجودشان مےبارید ، باعث مےشدند من تصور کنم کہ یک زن هر قدر محجبہتر باشد، خانومتر و مهربانتر نیز هست! و دلم مےخواست عروسکهاے دلبند و نازنینم هم خانومتر شوند…
بزرگتر کہ شدم، ربط حجاب بہ مهربانے را بےمعنے و تنها تصورے کودکانہ پنداشتم!
تا این کہ بعدها بہ رابطہے حجاب و مهربانے پے بردم… و دانستم؛ زن اگر حقیقتا مهربان باشد حجاب را برمیگزیند
چرا کہ زنان مهربان، هرگز بخاطر خواستہهاے نفسشان، حریم و حرمت دیگران را زیر پا نخواهند گذاشت و با بد_حجابے و جلوه_گرے، غریزهے جنسے مردان را شعلہور نخواهند کرد و زنان دیگر را بہ رقابتے ناسالم با خود نخواهند کشید.
بے قرار توام و در دل تنگم گلہ هاست
آه، بے تاب شدن عادت ڪم حوصلہ هاست
مثل عڪس رخ مهتاب ڪہ افتاده در آب
در دلم هستے و بین من و تو فاصلہ هاست
گاهی چه
دلگرفته میشوی ازخدا
گاهی از
حکمتش ناراضی
وگاهی شاکروخوشحال
گاهی مشکوک
وگاهی مجذوب عدالتش
گاهی بسیارنزدیک،گاه دور
خداهمان خداست
ای کاش مااینقدر
گاهی به گاهی نمیشدیم
زندگی کردن با مردم این دنیا …
همچون دویدن در گله اسب است
تا می تازی با تو می تازند
زمین که خوردی،
آنهایی که جلوتر بودند…
هرگز برای تو به عقب
باز نمی گردند
و آنهایی که عقب بودند،
به داغ روزهایی که می تاختی
تو را لگد مال خواهند کرد!
در عجبم از مردمی که بدنبال دنیایی هستند که روز به روز از آن دورتر می شوند
وغافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیکتر می شوند… ? ?
#امام_علی_(ع)