از افلاطون پرسیدند :
شگفت انگیز ترین رفتار انسان چیست؟
پاسخ داد :
از کودکى خسته مى شود ،براى بزرگ شدن عجله مى کند و سپس دلتنگ دوران کودکى خود مى شود
ابتدا براى کسب مال و ثروت از سلامتى خود مایه مى گذارد سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج مى کند طورى زندگى مى کند که انگار هرگز نخواهد مرد و بعد طورى مى میرد که انگار هرگز زندگى نکرده است . آنقدر به آینده فکر مى کند که متوجه از دست رفتن امروز خود نیست
در حالى که زندگى، گذشته یا آینده نیست،
زندگى همین حالاست.
? کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بکوب تا در به رویت وا کنم
? وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!
هر چه بود باز بود
? گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
? کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک
“مهربان خدایم دوستت دارم”