هُوَ الوَکیل “
•
بیخیالِ عالم باش
مثلِ گنشجکان نشسته بر خطّ ممتد آسمان
همانها که فارغ از هیاهویِ عالم
ساعت ها در افقی دور دست
محوِ جمال آن همیشه همراهشان،
نغمه خوان، تسبیح میگویند و گاه
سبک بار در آسمان رها میشوند…
همانها که از دنیا به دانه ای بسنده میکنند…
توقعی ندارند…
میدانند حکایتِ دنیا و آدم هایش
افسانه ای است فانی…
که میگذرد…
حتی سریع تر از زردیِ پاییز…
همانها که میدانند دنیا دامِ صیّادی است
هر که به دنبال آن برود
لاجرم صید خواهد شد…
و هر که در آسمان عشق
بالا و بالا تر بود
از دستِ صیّٰادِ روزگار به دور خواهد بود…!
همانها که صادقانه بیخیالِ عالمند!
شاید اصلا این خیالِ عالم است
که ما را زمین گیرِ رنجِ دنیا کرده…
وگرنه پرواز اصلا مالِ انسان است
همان پروازی که منتهای رهایی است
رها شدن در آسمانِ آغوشِ او…
•
خیالِ تو مرا بیخیالِ عالم کرد
•
” أنَا الطَّریدُ الذی آوَیتَه “
من همون آواره ایم
که از دستِ دنیا
به تو پناه آوردم…
16 آبان 1400
نظر دهید »
14 آبان 1400
14 آبان 1400
10 آبان 1400