زيبايي_هاي_ظهورامام_زمان_عج ?
۱_ شفای مریضان :❣
در آن زمان هیچ نوع گرفتاری و بیماری نخواهد بود امام باقر (ع)فرمودند: هرکس قائم اهلبیت ما را درک کند اگر بیمار باشد بهبودی می یابد و اگر ناتوان باشد نیرومند می شود.
۲_ صفا و صمیمیت :❣
بر خلاف آنچه دشمنان بر ما تلقین کرده انداو همچون پدری مهربان می باشد که همه به او پناه می برندو به او عشق و مهر می ورزند.رسول خدا(ص) فرمودند:امت اسلام به مهدی مهر می ورزند و به سویش پناه می برند چنانکه زنبوران عسل به ملکه ی خود پناه می جویند او عدالت را در پهنه ی گیتی می گستراند صفا و صمیمیت صدر اسلام را به آنها باز میگرداند خفته ای را بیدار نمی کند خونی را نمی ریزدمردم در زمان ظهور حضرت همچون قبل از ظهور نخواهند بود که خون یکدیگر را به راحتی و مثل زمان جاهلیت بریزند . در آن هنگام پرندگان در آشیانه های خود شادمانندو ماهیان در قعر دریا ها به سرور می پردازند چشمه سار ها سرازیر شده و زمین چندین برابر محصول خود را می رو یاند ساکنان زمین و آسمان به او عشق می ورزند آسمان بارانش را فرو می ریزد و زمین گیاهانش را می رویاند.او هفت یا هشت یا نه سال در میان مردم زندگی می کند زندگان آرزو می کنند که ایکاش نیاکانشان زنده بودند و آن عدالت و آرامش را مشاهده می کردندو می دیدند که چگونه خداوند برکات خود را بر اهل زمین نازل فرموده است .
۳_ رام شدن درندگان :❣
امیر مومنان (ع) فرمودند: مهدی شرق و غرب عالم را تحت سیطره خود در می آورد در آن زمان گرگ و گوسفند در یک مکان زندی می کنند کودکان خردسال با مارها و عقرب ها بازی می کنند و آسیبی به آنها نمی رسد شر از جهان رخت بر می بندد و تنها خیر و نیکی باقی می ماند.
۴_ تکامل علم و صنعت :❣
امام صادق (ع) فرمودند:علم 27 حرف است و تا زمان مهدی بیش از 2 حرف کشف نمی شود ولکن حضرتش هر 27 حرف از علوم را پرده بر میدارد.
۵_ حاکمیت اسلام :❣
امام صادق (ع) فرمودند:همه ی ادیان و مذاهب از روی زمین برداشته می شوند و جز دین خالص( اسلام) باقی نمی ماند.به خدا سوگند که همه ناهماهنگی ادیان و مذاهب از بین می رود و فقط یک دین در سرتاسر جهان حکومت می کند چنان که خداوند(در قرآن) می فرماید:
ان الدین عند الله الاسلام
فقط دین در نزد خدا اسلام است و بس .(آل عمران/19)
? منابع:
بحارالانوار ج52 ص 336
بشارة الاسلام ص 265
منتخب الاثر ص 486
مسند احمد حنبل ج 2 ص 52 برگرفته از کتاب اسرار آفرینش
فقط خداست كه …
میشود با دهان بسته صدایش كرد…
میشود با پای شكسته هم به سراغش رفت…
تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمیدارد…
تنهاكسی است كه وقتی همه رفتند میماند…
وقتی همه پشت كردند آغوش میگشاید…
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود…
و تنها سلطانیست كه …
دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه كردن…!
همیشه و همه جا …
خدایا دوستت دارم
بسمه تعالی
رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمود: در شب معراج وارد بهشت شدم، فرشتگانی دیدم که بنائی می کنند، خشتی از طلا و خشتی از نقره، و گاهی هم از کار کردن دست می کشیدند.
به ایشان گفتم: چرا گاهی کار می کنید و گاهی از کار دست می کشید؟ پاسخ دادند: تا مصالح بنائی برسد.
پرسیدم: مصالحی که می خواهید چیست؟ گفتند: ذکر مؤمن که در دنیا می گوید سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا آله الا اللَّه و اللَّه اکبر. هر وقت بگوید، ما می سازیم و هر وقت خودداری کند، ما نیز خودداری می کنیم.
در حدیث دیگر آمده است که رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: «هر کس که بگوید سبحان اللَّه، خدا برای او درختی در بهشت می نشاند و هر کس بگوید الحمدللَّه، خدا برای او درختی در بهشت می نشاند و هر کس بگوید لا آله الا اللَّه، خدا برای او درختی در بهشت می نشاند، و هر کس بگوید اللَّه اکبر، خدا برای او درختی در بهشت می نشاند.»
مردی از قریش گفت: پس درختان ما در بهشت بسیار است. حضرت فرمودند: بلی ولی مواظب باشید که آتشی نفرستید که آنها را بسوزاند، و این به دلیل گفتار خدای عزوجل است که: ای کسانی که ایمان آوردید خدا و فرستاده او را فرمان برید و عملهای خویش را باطل نکنید.
?وسائل_الشیعه، ج 2
✍ شیخ حرّ عاملی
بسمه تعالی
یکی از علمای تهران نقل می کرد: که من در نجف اشرف طلبه بودم، خبر آوردند که پدرت فوت کرده و جنازه او را به نجف فرستادیم.
جنازه را به نجف آوردند و او را دفن کردیم، چند روزی از دفن او گذشته بود که در عالم خواب به حضور پدرم رسیدم و دیدم ناراحت است.
تعجّب کردم که چرا کسی که هفتاد سال راه دین رفته باید ناراحت باشد و لذا پرسیدم: «چرا شما را بی نشاط می بینم؟»
گفت: «من هیجده تومان به مشهدی تقی نعلبند بدهکارم و مرا گرفته اند و نمی گذارند سر جایم بروم.»
از خواب بیدار شدم، نامه ای به برادرم نوشتم که ببینم این مشهدی تقی نعلبند کیست؟ و آیا پدرمان به او بدهکار بوده یا نه؟
مدّتی بعد جواب نامه آمد که ما نزد مشهدی تقی نعلبند رفتیم و گفتیم: «چیزی از پدر ما طلب داشتی؟»
گفت: «آری، هیجده تومان طلبکار بودم» گفتیم: «چرا نیامدی طلب خود را بگیری؟». گفت: «پدرتان باید در دفترش می نوشت.» بالاخره ما آن بدهی را پرداخت کردیم.
گناهان_کبیره، ج 2، ص 582
شهید آیت الله دستغیب
❄این داستانی حقیقی است .مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به وانت نوی خود بیندازد و آنرا تحسین کند. ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر سه ساله خود رادید که شاد و شنگول با ضربات یک چکش رنگ براق ماشین را نابود می کند. مرد بطرف پسرش دوید، او را از ماشین دور کرد، و با چکش دستهای پسر بچه را برای تنبیه او خردو خمیر کرد. وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند.
هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند اما مجبور شدند انگشتان هر دو دست کودک را قطع کنند. وقتی که کودک به هوش آمد و باندهای دور دستهایش را دید با حالتی مظلوم پرسید؟بابا متاسفم برای وانتت اما انگشتان من کی در میان؟پدر خیلی داغون به سوی وانتش برگشت و شروع به لگد زدن به ماشین کرد . بعد نشست و نگاه کرد به خط خطیهایی که پسرش روی وانت کشیده بود . پسر کوچولویش نوشته بود . بابا عاشقتم . پدر بعد از خوندن این نوشته داغون شد…
نکته پندآموز این حکایت:
?دفعه دیگری که کسی پای شما را لگد کرد و یا خواستید از کسی انتقام بگیرید این داستان را به یاد آورید. قبل از آنکه با کسی که دوستش می دارید صبر خود را از دست بدهید کمی فکر کنید. وانت را می شود تعمیر کرد. انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان ترمیم کرد. در بسیاری از موارد ما تفاوت بین شخص و عملکرد او را متوجه نمی شویم. ما فراموش می کنیم که بخشیدن با عظمت تر از انتقام گرفتن است.
مردم اشتباه می کنند. ما هم مجاز هستیم که اشتباه کنیم. ولی تصمیمی که در حال عصبانیت می گیریم تا آخر عمر دامان ما را می گیرد?