میــــــــدونــــــــــــی
میدونے چـــــرا ؛
امام_زمـــــان ظهور نمیکنہ
یک کــلام :
چون من و تو جامعہ امام زمانے نساختیم
امام زمان در جامعه اے کہ حرمت ندارد ،
نـــــباید بـــــیاید …
چون اگر بیاید ، مانند پدرانش کشتہ
خواهد شد ؛
هیچ کارے نمیخواد بکنے ؛
فقط خودت رو درست کن …
دو کلمہ گـــــناه_نکـــــن
اللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
اللهمَّ صَلِ علی مُحَمّدوآلِ مُحمّد وَعجّل فرجهـــــم وفرجّنا بِهِم
مهدی_جانم
شبها بدون آمدنت صبح میشوند
و من روز به روز در حسرتِ دیدار تو میسوزم
مولایم؛ کی شود بیایی؛
دلم آن شب رؤیاییِ دیدار را تمنا میکند …
آن لحظه طوفانی را!
آن ساعت عاشقی را …
دلم یک جرعه دیدار میخواهد؛
به عقربههای ساعت نگاه میکنم؛
و ذره، ذره آب میشوم …
چه سخت میگذرد روزهای تاریک نبودنت ...
و به راستی چه زیباست برای تو مجنون بودن..!
مانده سٺ در دلم ڪہ بگویم بہ یڪ ڪلام
یڪ بار هم مرا بطلب ڪربلا، تمام !
امسال دوباره چو هر سال مےدهم
از دور با اشڪ دیده ، بہ تو سلام
سلام_آقام
مولای غریبم
هر چه به خود نگاه میکنم
میبینم
من فقط دردهایم را برایتان گفتهام!!
و تنها هنگامِ پریشانیهایم یادتان افتادهام…
دلنگرانم
نکند خسته شده باشید از من؟
راستی بعد از این همه
آیا دیگر صدایم را میشنوید؟
بزرگی میگفت
هرگاه خداوند امامی برای بندگانش برگزید، به او شرح صدر و حوصله فراوان داد.
مهربان من
چه صبورانه پای حرف های دلم نشستید،
من هزاران حرف دارم هنوز…