آیت الله مجتهدی (ره):
هیچ وقت کسی را شماتت_نکنید.
هر کس گرفتاری پیدا کرد،حق ندارید قضاوت کنید.
نگویید که
“فلانی که این پیشامد برایش اتفاق افتاد، به خاطر این است که فلان کار را کرده است.”
ما چه میدانیم؟
ما حق نداریم چیزی بگوییم.
در قیامت از ما سوال میپرسند و میگویند:
چنین چیزی نبوده و شما اشتباه کردی،
ما او را به خاطر این که بنده_خوبی بود، گرفتار کردیم.
شما چه حقی داشتی چنین حرفی زدی؟
+ هے نگو من گناهکارم
منو قبول نمیکنه…
روم نمیشه با خدا حرف بزنم…
به قولِ استاد دولابی
مالِ بد بیخِ ریشِ صاحب شه…!
تومخلوقِ خدایی..
خوشا بہ سعادت کسے کہ
با حال خوب از دنیـا برود ،
و در آخرت ،
خوب مورد استقبال قرار گیرد!
آیتاللہبہجت
هر وقتدر زندگیاتگیرےپیشآمد و
راھبندانشد، بدانخداکردهاست؛ زود بروبااوخلوتکن و بگو با من چه کار داشتےکهراهم را بستی؟ هرکسگرفتار است، در واقع گرفتهے یاراست.
حاجاسماعیلدولابے
﷽
اگر پیامبر و ائمه معصوم بودند پس دلیل استغفار کردن پیغمبر اکرم(ص) و سایر معصومین(ع) چیست؟ مگر معصومین گناه میکنند؟
شهید مطهری: استغفار برای پاکان و نیکان علامت شدت حساسیت روح است. استغفار واقعی حکم این را دارد که انسان یک آینه صاف پاکی داشته باشد و مرتب روی این آینه را با یک دستمال صاف نازکی پاک کند؛ یک گرد مختصری میآید زود دستمال میکشد. یک آینه اگر صاف و شفاف باشد چیزهایی را که چشم هم هرگز آن را نمیبیند و درک نمیکند، نشان میدهد.
اما ممکن است روی دیواری گرد فراوانی بنشیند به طوری که اگر شما یک دستمال روی قسمتی از آن بکشید و نگاه کنید، پر از گرد و خاک باشد ولی وقتی به آن دیوار به همین صورت نگاه میکنید، روی آن گرد و غباری احساس نمیکنید. تازه اگر دیوارِ سیاهی باشد، چنانچه مرکب هم روی آن بریزید این دیوار حساسیتی ندارد و چیزی را نشان نمیدهد. اما اگر یک ذره گرد روی آینه بنشیند آینه نشان میدهد.
برای شخصی مثل پیغمبر اکرم(ص) هر گونه توجهی به غیر خدا حکم گرد روی آینه را دارد. با اینکه در همان حالی که به بندهای توجه دارد یا دارد موعظه میکند یا با زن خودش حرف میزند و یا غذا میخورد هرگز و یک ذره غافل از خدا نیست، اما باز فرق است میان اینکه او همیشه با خدا خلوت کرده باشد و اینکه لحظهای با خلق خدا در عین حال محشور باشد. همه اینها برای او حکم آن گرد را دارد که روی آینه مینشیند. هر چه که بیشتر استغفار کند حساسیتِ بیشترِ آن آینه را نشان میدهد.
آشنایی با قرآن، ج14، ص249-248