همیشه که نباید همه چیز ، خوب باشد !
در دلِ مشکلات است که آدم ، ساخته می شود .
گاهی همین سختی ها و مشکلات ؛
پله ای می شوند به سمتِ بزرگترین موفقیت ها .
در مواقعِ سختی ، نا امید نباش .
برایِ آرزوهایت بجنگ .
و محکم تر از قبل ، ادامه بده …
چه بسیارند ؛ جاده های همواری ، که به مرداب ختم می شوند ،
و چه بسیارتر ؛ جاده های ناهموار و صعب العبوری ؛
که به زیباترین باغ ها می رسند .
تسلیم نشو … !
شاید پله ی بعد ؛
ایستگاهِ خوشبختی ات باشد …
﷽
از بزرگی پرسیدند
شگفت انگیز ترین رفتار انسان چیست؟
پاسخ داد : از کودکى خسته مى شود،
براى بزرگ شدن عجله مى کند و سپس
دلتنگ دوران کودکى خود مى شود…
ابتدا براى کسب مال و ثروت از سلامتى
خود مایه مى گذارد سپس براى باز پس
گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود
را خرج مى کند.
طورى زندگى مى کند که انگار هرگز نخواهد مرد،
و بعد طورى مى میرد که انگار هرگز زندگى نکرده است .
آنقدر به آینده فکر مى کند که متوجه
از دست رفتن امروز خود نیست ،
در حالى که زندگى، گذشته یا آینده نیست،
زندگى_همین_حالاست…
همیشه امیدتان به خدا باشد
نه بندگانش؛
چون امید بستن به غیر خدا
همچون خانه عنکبوت است :
سست، شکننده و بی اعتبار…
خدا به تنهایی برایتان کافیست..
التماس به خدا جرأت است
اگر برآورده شود ، رحمت است
اگر برآورده نشود ، حکمت است…
التماس به انسان خفت است
اگر برآورده شود ، منت است
اگر برآورده نشود ، ذلت است …
در همه حال به او اعتماد کنید
﷽
هربار مطالب تازهای از قرآن میفهمم
✍ حجت الاسلام محمد فاضل (تبریزی) چنین نقل میکند: جناب آقای شربیانی، روزی علامه را به خانهی خود (در تبریز) دعوت کرد و چند نفر را هم برای زیارت و استفاده از سفرهی معارف ایشان به منزل خود خواند؛ از جمله بنده را. آن شب علامه به من فرمود: «بنده سی سال پیش، استخر شاگُلی (محلی باصفا و خرّم در تبریز) را دیدهام.» سپس با ملاطفت و مزاح ادامه داد: اگر مزاحم خواب آقایان نباشم، میخواهم فردا بین الطلوعین به آنجا بروم. عرض کردم: صبح خدمتتان خواهم بود.
فردای آن شب، با اتومبیلم ایشان را به استخر شاگُلی میبردم که دیدم ایشان در ماشین، قرآنی از جیب خود در آورده و به بنده فرمود: «من عهد دارم که هر روز یک جزء از #قرآن را بخوانم و الآن چهل سال است که این کار را انجام میدهم. دیشب شما علما مزاحم شدید، نتوانستم بخوانم و اکنون قضا میکنم. هر ماه یک ختم قرآن تمام میشود و باز از ابتدای قرآن شروع میکنم و هربار میبینم که انگار اصلاََ این قرآن، آن قرآن پیشین نیست! از بس مطالب تازهای از آن میفهمم! از خدا میخواهم به بنده عمر بسیاری دهد تا بسیار قرآن بخوانم و از لطایف آن بهره ببرم. نمیدانید من چه اندازه از قرآن لذت میبرم و استفاده میکنم.»
برگرفته از کتاب عطر ملکوت (دفتر چهارم، از سلسله کتب دفاتر ملکوتی)