در ڪلاس درس خـــــدا …
اونایے کہ نالہ میڪنند رد میشن
اونایے کہ صبر مے ڪنند قبول میشن
اونایے کہ شڪر میڪنند شاگرد ممتاز میشن …
از مردم جهان خواستند که در مورد “کمبود غذا در سایر کشور ها ” نظر بدهند ..؟!
ولی کسی نظر نداد
چون مردم آفریقا نمیدانستند ” غذا ” چیست !
مردم آسیا نمیدانستند “نظر” چیست !
مردم اروپا نمیدانستند “کمبود” چیست !
و مردم آمریکا نمیدانستند “سایر
کشورها” چیست !
این زیباترین متنیه که تو زندگیم خوندم!
گویند:
دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
درراه با پروردگار سخن می گفت:
( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند!
ندا آمد که:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
استادپناهیان میگفت:
“دنیا محلِ داد و ستد است!
یعنی در ازای داشتنِ یکچیز باید از یکچیز دیگرت بگذری…! “
این روزها، مدام این سوال تو ذهنم مرور میشه…!
حُـسین جان…؛
در ازاۍ داشتنِ کدام آرزو یا خواستهیِ دنیائیمان؛
” اربعین” کربلایت را دادیم… :)
آھ حسین علیه السلام…
منالغریبالیالحبیب…