اللهم انی اسئلک باسمک برای سخن گفتن با تو، نیازی به دیگران نیست؛ تو از رگ گردن نزدیکتری و آنچه را که هنوز به زبان نیامده میدانی. تو یکتایی با نامهای زیبا و صفات نیکو که همگی مانند خودت یکتا هستند و جدا نیستند. مثل نور سفیدی که از یک طیف رنگی بیشمار است. الهی مارا یک رنگ، یک دل و استوار گردان تا با نسیم وسوسهای از تو جدا نشویم… عاشقانه_های_جوشن_کبیر، فراز 21
چه برانی
چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی…
نه من آنم که برنجم ،
نه تو آنی که برانی..
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم ،
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی…
کس به غیر از تو نخواهم ،
چه بخواهی چه نخواهی…
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی …
مولانا
زندگیمونو طوری بسازیم که اون بالا سری بگه
این بنده ی منه ها