خدایا
کمکمان کن تا درهایی که
به سویم میگشایی ندانسته نبندم
ودرهایی که به رویم میبندی
به اصرارنگشایم
خدایا
نگویم دستم بگیر
عمریست گرفته ای
مبادا رها کنی
خدای مهربان
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
رَّبِّ أَنزِلنِی مُنزَلًا مُّبَارَکًا وَ أَنتَ خَیرُ المُنزِلِینَ.
پروردگارا، ما را در منزلگاهی پر خیر و برکت فرود آور.
زیرا تو بهترینِ فرود آورندگانی.
سوره مومنون آیه 29
پیرمردی هر روز تومحله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد؛
روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش.
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟
پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان.
پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم…
دوست خدا بودن سخت نیست.
اگر توانش رو داری دست یه نفرو بگیر
حاج اسماعیل دولابی(ره) :
اگر غلام خانه زادی پس از سالها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن ،روزی غصه دار شود وبگوید: فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند.بعد از عمری روزی خدا را خوردن،جا ندارد،برای روزی فردایمان غصه دارو نگران باشیم.