چه برانی
چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی…
نه من آنم که برنجم ،
نه تو آنی که برانی..
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم ،
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی…
کس به غیر از تو نخواهم ،
چه بخواهی چه نخواهی…
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی …
مولانا
نمازهایت را عاشقانهبخوان
حتےاگرخسته اےیاحوصلهندارے
تکرارهیچچیزجز نمازدرایندنیا
قشنگنیست…..
شهیدچمران
یکی میگفت:
الهی، گاهی نگاهی …
من میگویم :
الهی، تو همیشه نگاهی ..
تویی که بر همه چیز آگاهی ..
و امید آن دارم،
که از گناهان ما بکاهی،
ای کسی که،
در بلند ترین جایگاهی
وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوک
اندوهگین نباش، ما تو را نجات میدهیم.
- خداوند -
قرآن، سوره عنکبوت، آیه33
حکایت این روزامون خیلی جالبه…
یه ویروس کوچیک شد معلم مون، خیلی چیزا رو بهمون یادآوری کرد،
یادمون اومد که …
نظافت چقدر مهمه
تدبیر چقدر لازمه
سلامتی چقدر با ارزشه
اطرافیانمون چقدر برامون عزیزن
در کنار عزیزانمون بودن، چقدر لذت بخشه
تک تک ثانیه های عمرمون چقدر ارزش دارن
انسان چقدر ناتوانه
مرگ چقدر میتونه نزدیک باشه
این ویروس یادمون انداخت که سلامتی، امنیت و آرامش چه نعمت های بزرگی بودن و حواسمون بهشون نبود
و مهمترین چیزی که یادمون انداخت، آره مهمترینش
این که خدا چقدر بزرگه، چه قدرت بزرگیه…
ویروسی که حتی با چشم دیده نمیشه، خیلی چیزا رو به یک دنیا یاد آوری کرد …