﷽
مرا بخوانید تا خواسته شما را بر آورده سازم
✍ شخصی از امام علی ع پرسید : از تو درباره این سخن خدا میپرسم که فرمود: «مرا بخوانید تا خواسته شما را بر آورده سازم» چه شده است که ما خدا را میخوانیم، ولی جواب داده نمیشود؟! حضرت فرمود: همانا قلبهای شما با هشت خصلت خیانت کرد.
1️⃣ نخست این که شما خدا را شناختید، ولی حقش را همانگونه که واجب کرده است، ادا نکردید. از این رو این شناخت برای شما سودی نداشت.
2️⃣دوم این که شما به فرستاده خدا ایمان آوردید، ولی به روش و سیره وی عامل نبودید و شریعت وی را از بین بردید. پس فایده ایمان شما چیست؟!
3️⃣ سوم این که شما قران را خواندید، ولی آن را به کار نبستید. گفتید چشم اطاعت می کنیم، ولی مخالفت کردید.
4️⃣ چهارم این که گفتید از آتش جهنم میترسید، ولی هر لحظه با انجام گناهان به آن نزدیک شدید. پس ترس شما کجاست؟!
5️⃣ پنجم این که گفتید مشتاق بهشت هستید و حال آن که هر لحظه کاری میکنید که شما را از آن دور میسازد. پس اشتیاق شما کجاست؟!
6️⃣ و ششم این که از نعمت های الاهی بهرهمند میشوید، ولی شکر آنها را به جای نمیآورید.
7️⃣ هفتم این که خداوند به شما فرمان داد با شیطان دشمنی کنید و فرمود: «همانا شیطان دشمن شماست پس او را دشمن خود بدانید» ولی شما بدون مخالفت با او دوستی کردید.
8️⃣ هشتم این که تنها عیوب مردم را میبینید و از عیبهای خویش غافل هستید. شما در حالی که خود به سرزنش کردن سزاوارترید، دیگران را ملامت میکنید.
‼️ با این اوصاف کدام دعای شما مستجاب شود؟! شما درها و راههای دعا را به روی خود بستهاید. از خدا پروا داشته باشید و کارهایتان را درست کنید و باطن خویش را خالص سازید و امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خداوند دعاهای شما را مستجاب کند».
مستدرک الوسائل، جلد5 صفحه 268-269
پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله):
اگر خدا را چنان که باید، میشناختید، بر روی دریاها راه میرفتید و با دعایتان کوهها از جا کنده میشدند.
کنزالعمال5893
انسانی که بر خدا توکل دارد
هرگز احساس
حقارت و ضعف نمی کند
بلکه به اتکای لطف خدا و علم
و قدرت بی پایان او
خود را پیروز و فاتح می بیند
و حتی شکستهای مقطعی
او را مایوس نمی سازد
روزی مردی زیر سایهی درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این موقع چشمش به کدو تنبلهایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت: خدایا! همهی کارهایت عجیب و غریب است! کدوی به این بزرگی را روی بوتهای به این کوچکی میرویانی و گردوهای به این کوچکی را روی درخت به این بزرگی!
همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت به ضرب بر سرش افتاد. مرد بلافاصله از جا جست و به آسمان نظر انداخت و گفت: خدایا! خطایم را ببخش! دیگر در کارت دخالت نمیکنم چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی به سر من آمده بود !!