26 آذر 1403
خندههارو میبینی؟
چقدر از تَهِ دله
انگار دارن میگن این
دنیایِ کوچیک و تاریک
مالِ شماها
ما که رفتیم…
نظر دهید »
17 خرداد 1401
‹مادرتمیگفت
یڪهفتہقبلشهادت؛
شبازلایدردیدمسرسجادهدارهگریه . .
میکنهوباامامزمانحرفمیزنہ
رفیقچےگفتیدِلامامزمانوبردی؟
سفارشماهممیکنی :)›
03 اسفند 1400
اگر براے خدا جنگ مۍ ڪنید… احتیاج ندارد ڪه بـه من و دیگرے گزارش ڪنید!
گزارش را نگہ دارید براے قیامت…
اگر ڪار براے خداست گفتنش براے چیست؟!
04 دی 1400
21 شهریور 1400
یکی از تکه کلامهایش این بود کھ :
“نماز رو ول کن!خدارو بچسب…”
همیشه برایم عجیب بود این حرفش
روزیاز او پرسیدممعنیاینحرفتچیست؟!
خندیدو گفت:
داداش!
یعنیاینکههمه نمازت باید برایخدا باشه
و همش بھ فکرخدا باشی . .
شھیدمصطفیصدرزاده