نوشته های زیبای شهید آوینی
‼️سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.
اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم
اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!
نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!
اما خبری از پول نبود…
به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!
گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!
گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت
و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .
خدای من!
من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم
اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام …
فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …
خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟
الهی و ربی من لی غیرک …
هیچ توضیحی نمیدم عکس رو ببینید
شادی روح تمام شهدا صلوات
راوے میگفت :
رزمندهـهـایے را
این رودخانہ با خود بُرد
پس اینجـا اروند نیست …
دستانت را بہ آب بزن
و فاتحہ بخوان!
اینجا تنهـا گلزار شهـداے آبے دنیاست …
یادتان هـمیشہ در دلهـایمان زنده است …
کـــــلام_شهـــــید
شهـــــید دکتر چمـــــران:
من دنیا را طــــلاق دادم خدای
بزرگ مرا در آتـش عشـق سوزاند
و مقـیاسها و معـیارهای جدید بر
دلـم گــذاشـــت و خـواستــههای
عادی و مادی و شخصی درنظرم
حـــــذف شد.