31 مرداد 1398
نظر دهید »
27 تیر 1398
30 خرداد 1398
30 خرداد 1398
“یا رب” که میگویم
خیالم راحت میشود
دلم آرام میگیرد
که کسی تا آخر هوایم را دارد …
رب، یعنی پرورش دهنده
یعنی چیزی را از همان اولِ اول
مثل یک دانهٔ کوچک پرورش دهی،
مراقبش باشی، آب و آفتابش را
اندازه بگیری …
برایم ربوبیت کردهای که اکنون اینجایم
اما اقرار میکنم آفت زدهام
و خیلی وقت است که گُل نمیدهم
اما خیالم راحت است که مراقبم هستی
گیرم چند روزی سخت بگذرد
آب و آفتابم کم شود …
اما به حکمتت که فکر میکنم
خیالم راحت میشود …
دوباره سرزنده و شاداب میشوم،
وقتی که تو مراقب و شنونده احوالم هستی
یارب نظر تو برنگردد
برگشتن روزگار سهل است
30 خرداد 1398
هرجا خدا امتحانت ڪرد،و یڪ خورده عقب رفتی،غصه نخور.این امتحان لازم بود تا به ناقص بودن خود پی ببری.یڪ ڪمی تلاش می ڪنی جبراݧ میشود،امتحان فضل خداست و برای رشد خلق نافع و لازم است..



