نشدم لایق دیدار
به هم ریخته ام …
دلتنگم…
خسته ام…
تکه تکه ام…
و با همین تکه های قلبم دوستت دارم مولای من
با همین بریدگی های روحم از سر دویدن ها و
نرسیدن ها …
با تمام نطلبیدن ها…
امید برای کسی که تا به حال زائرت نشده سوخت؛
دود شد …
قسمت ما این بود؟…
حکمتت چیست؟
تمام سال های عمرم مرا به وصالت نرساندی و
چشم انتظار سال های بعدی عمر گذاشتی!
و حالا هم در حسرت فراقت قلبم را گداختی!…
خوشا بحال کسانی که با اشکی برسیمایشان،خاطره هاشان را ورق میزنند…
مولای من،منکه خاطره ای ندارم چه کنم
فقط اشک هایم جاری میشود ودر خاطرم پیاده روی اربعین را تصور میکنم…
تصور میکنم…
که با کوله باری از گناه و با پاهایی لرزان به طرف حرمت راهی میشوم…
چای کنارراه عشق را برایم تعارف میکنند…
عَلَم در دستان من باایل و تبارم راهی عشق میشوم…
این چه عشقی است که در دل من غلیان میکند…
معشوق من؛ مولای من!
این تکه های قلب های شکسته را میخری؟!
میشود کربلا را روزی مان قائل شوی؟!!
روی سنگ قبرم بنویسید
در حسرت حرم سوخت…
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«هر کس آبی بیاشامد و جدم
حسین علیهالسلام را یاد کند
و بر قاتلین او لعن و نفرین نماید،
خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد، و او را در جایگاههای بلند جای دهد و مانند این است که صد هزار بنده را آزاد کرده باشد. پس او در روز قیامت با دلی شاد و چهرهای خندان محشور میشود»
منتهی الامال صفحه 343
امام حسین (علیه السلام) :
بزرگوار کسی است ،
که گفتارش با عملش یکی باشد …
مستدرک الوسایل