باخدا باش و پادشاهی کن
25 مهر 1399
وقتیخدا خواست یوسف
را از زنـــدان نجــات دهــد
صاعقه ای نفـرستـاد تـا درِ
زندان را از جـای بــکنــد
بلکـه در آرامـــش شـب در
حالیکه پادشاه خواب بود
رؤیاییبسوی او روانه کرد
پس بـه خدایت اطمینان
داشتـه باش. اِنّ مَعَ العـُسْرِ
یسْراً. همانا پس از سختی
آسانی است