دستانم را میگیری !
17 اسفند 1398
دستانم را میگیری !
عطر رازقی در فضا میپیچد…
دلم گرم میشود…
به بودنت…
به مهرت…
به اغوشت…
و من خالی میشوم
و رها از هرچه غیر توست…
وقتی تو در قایق کنارم نشستی؛
مرا ترسی از طوفان دریا نیست….
محبوب دوست داشتنی ام خدا…