سلام_مولای_مهربانم
آبها نام تورا زمزمه می کنند
درختها به احترام تو سبز میشوند
نسیم، دعای عهد را
در گوش سروها میخواند…
شکفتن گل رویت
بهترین هدیه برای منتظران است.
أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج
سلاممولایما…
سرانجام این آدینه های چشم براه با شمیم نرگس زارهای معطر ، بهاری می شود و شاخه های خزان زده ی انتظار با نسیم نفس های شما پر از شکوفه های صورتی دیدار می گردد.
سرانجام این کوچه های چشم براه ، صدای گام های حیدری شما را در پیچ غم گرفتهشان خواهند شنید و از هر خشت مرده ی آن ها هزار شاخه ی شمعدانی خواهد رویید .
سرانجام بازخواهید آمد و بر چهرهی شب زده و سرد دنیا آفتاب امید ، سنجاق خواهید کرد …
یکی از همین روزهای نزدیک …
اے غایب از نَظَر
که شدے همنشینِ دل
بازآ
که روے
در قدمآنت بگستریم…
یاصاحِبالزمان
اللهمعجّللولیک اَلفَرج
درتمـــناینگاهتبیقـــرارمتابیایـی…
پاییـــز
هم فصل قشنگی است
برایِ آمدنت!
چقدر مِهرش
به مهربانیِ تو میآید،
و بارانش به اشک هایِ من
وقتی یاد تو میافتم…
شاید ما، دعای عهدی که قولش را امروز داده بودیم، فردا هم اگر بخوانیم؛ اتفاقی نیافتد. شاید امروز هم نشود که نمازمان را اول وقتش بخوانیم و آب از آبِ زندگیمان تکان نخورد. شاید برنامههای زیادی را که برای محرم و صفرمان چیدیم، تا محرم و صفر سال بعد هم به سراغشان نرویم و اتفاقاً مشکلی هم پیش نیاید.
امّا فقط کافیست لحظهای به این فکر کنیم که اماممان “هل من ناصر ینصرنی” گفته و منتظر است یک قدم، فقط یک قدم کوچک، به سمتش برداریم؛ آن وقت آیا رواست یکسال و یکهفته و یکروز که هیچ،” یکلحظه” هم پشتِ درِ دلمان منتظرش بگذاریم؟!
آنکه میگوید: “از شنبه، هفتهی بعد، شبقدر سال آینده…” ؛ ندای شیطان است. از همین ماه ، همین هفته، امروز و “همین لحظه"، به سمت او برویم. او که منتظَرِ منتظِر است…